میلاد پیامبر(ص)
امشب سخن از جان جهان باید گفت
توصیف رسول انس و جان باید گفت
در شام ولادت دو قطب عالم
تبریک به صاحب الزمان باید گفت . . .
ولادت سفیررحمت حضرت محمدمصطفی(ص) و
موسس مذهب جعفری امام جعفرصادق(ع)
برهمگان مبارک باد...
امشب سخن از جان جهان باید گفت
توصیف رسول انس و جان باید گفت
در شام ولادت دو قطب عالم
تبریک به صاحب الزمان باید گفت . . .
ولادت سفیررحمت حضرت محمدمصطفی(ص) و
موسس مذهب جعفری امام جعفرصادق(ع)
برهمگان مبارک باد...
حماسهی نهِ دی چه بود؟
نهم دی ماه یک هزار و سی صد و هشتاد و هشت، جشن بلوغ فکری و شخصیتی نظام اسلامی بود.
نه دی، عرق شرم امت را در طول تاریخ به خاطر بیبصیرتی در ماجرای ثقیفه پاک کرد.
نه دی، درد کوتهبینی حکمیت را تا حدودی التیام داد و بر آن مرهمی شد.
نه دی، سوزش خیانت جمل و نهروان را کمی خنک کرد و از تکرار غربت ۲۵ ساله جلوگیری کرد.
نه دی، فرق کوفه و تهران، عراق و ایران را نشان داد و آب بسته را به جوب بازگرداند.
نه دی، ایران، بدون خواست سفیر حسین (ع)، بیعت مجدد کرد و بر سر بیعتش ماند.
نه دی، ندای هل من ناصر بلند نشد ولی فریاد لبیک یا حسین تا آسمان به گوش همه رسید.
نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و… داشت.
نه دی، زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود.
نه دی، در ایران بود ولی پایههای کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند.
نه دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش میکرد.
نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود.
کربلا چه قدر شبیه قرآن است؛ آخرین شهدای آن اصغر و عبدا... مثل سورههای آخر قرآن کوچکند!
- کربلا بلوغ عاطفه و اندیشه است، هر کس به بلوغ فکری و عاطفی برسد، عاشورایی است.
- وقتی هیچ نداری باید همه چیز باشی، این درسی است که زینب به ما آموخت.
- کربلا زیباترین تابلوی نقاشی است که خداوند بر بوم زمین، ترسیم کرده است.
- کربلا بهشت زمین است با قلبهای سوخته، خیمههای آتش گرفته و آسمان داغ سوزان، آری بهشت در آتش متولد میشود.
- ره آورد مطالعهی تاریخ، بهت و شگفتی است، تاریخ، خود مبهوت و شگفتزدهی یک روز خویش است؛ «عاشورا»
عرش بر رونق بازار حسین می نازد /
کربلا هم به علمدار حسین می نازد /
نه فقط احمد خاتم به حسین می نازد /
شرفش بس که خدا هم به حسین می نازد /
آسمان نینوا در محضر این همه خون از وسعت آبی خویش شرمسار است
- اگر همه جا کربلاست و هر روز عاشورا، ما باید در همه جا و همه گاه، خود را در تشنگی همهی عطش زدگان خاک سهیم بدانیم.
خنده کنان میرود روز جزا در بهشت هر که به دنیا کند گریه برای حسین
***********************************************
ای ذبیح کربلا، جانها فدای حج تو ای که خود را در منای عشق، قربان میکنی
**********************************************
آبروی حسین به کهکشان میارزد ، یک موی حسین بر دو جهان میارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست گفتا که حسین بیش از آن میارزد
هلال ماه محرم است، دلم شکستهی غم است
ندا رسد ز آسمان محرم است، محرم است
- امام حسین (علیه السلام) میفرماید: خداوند به هر کس راستگویی و نیکخویی و پاکدامنی و پاکخوری روزی کند خیر دنیا و آخرت را ویژه او ساخته است.
- امام حسین (علیه السلام) فرمود: گریستن از خشیت خدا، رهایی از آتش دوزخ است و فرمود: گریه دیدهها و خشیت دلها، رحمتی از خداست.
- امام حسین (علیه السلام) فرمود: شکرگزاری تو برای نعمت پیشین، نعمت تازه را سبب میشود.
در کشور ما نور خدا هادی فضل است / وز نور خدا جان گرفت دانش آموز
با آن که همه روز و همه مکتب علم است / لیکن که یکی روز بود ثابت وپیروز . . .
روز دانش آموز مبارک
غنچه لبهای پیغمبر که شد وا در غدیر / بر لبش گل واژه ” من کنت مولا ” نشست . . .
عید غدیر خم مبارک
قرآن به جز از وصف علی آیه ندارد / ایمان به جز از حب علی پایه ندارد
گفتم بروم سایه لطفش بنشینم / گفتا که علی نور بود سایه ندارد
عید غدیر مبارک
دریای غدیر، از ریزش آبشارگون وحی بر جان محمّد(ص) لبریز است و قامت دین در زلال غدیر خم انعکاس مییابد
در غدیر خم، ولایت شد قبول / برد بالا دست مولا را رسول
رفت بالا دست خورشید غدیر / شد امام و مقتدای ما، امیر
سرآغاز امامت و ولایت برشما مبارک باد . .
عید قربان عید رهایی از تعلقات دنیوی و هر آنچه غیرخدایی است محسوب می شود. در این روز حج گزار، اسماعیل وجود را قربانی می کند تا سبکبال شود و با ره توشه ای عظیم به سفر آخرت عزیمت کند. عید قربان مصادف با روز دهم ذیحجه از اعیاد بزرگ مسلمانان به شمار می رود و از جمله تعطیلات رسمی مسلمانان است که از یک تا چهار روز جشن گرفته می شود. حاجیان در این روز پس از به پایان رساندن مناسک حج، حیوانی را ذبح می کنند و پس از قربانی آنچه بر آنان در حال احرام، حرام شده بود، مانند نگاه کردن در آینه، گرفتن ناخن و شانه زدن مو، حلال می شود.
روز اوج بندگی و تجلی ایثار ابراهیمی مبارک.
عید اضحی رسم و آئین خلیل آزرست بعد آن،
عید غدیر، روز ولای حیدر است
عید قربان و پیشاپیش عید سعید غدیر مبارک
صدای پای عید می آید.
عید قربان عید پاک ترین عیدها است
عید سر سپردگی و بندگی است.
عید بر آمدن انسانی نو
از خاکسترهای خویشتن خویش است.
عید قربان عید نزدیک شدن دلهایی است
که به قرب الهی رسیده اند.
عید قربان عید بر آمدن روزی نو و انسانی نو است
این عید مبارک
سلام ,
امروز روز جهانی کودک بود, اصلا حواسم بهت نبود .. کوچولو روزت مبارک !!
* * * * *
کاش میشد همیشه کودک بود
زندگی شادی و عروسک بود
* * * * *
کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
جمع بودن بود و تفریقی نبود
کاش میشد باز کوچک میشدیم
لا اقل یک روز کودک میشدیم
* * * * *
کودک که بودیم هیچ کس روزمان را تبریک نگفت
اما حالا من
روز کودک را به تو که سادگی و صداقت و صفای وجودت همچون کودکان است تبریک میگویم
* * * * *
شکست شیشه…
باز شد پنجره…!
چقدر تند دوید کودکی های
بازیگوش من
* * * * *
کودکی غنچه ای از رود صداقت به صفای آب است
کودکی صفحه ای از عشق و محبت به شکوه ماه است
کودکی سلسله ی اشک به دنبال سرشت است
کودکی لاله ی سرخ است به باغ امید
* * * * *
روز جهانی کودک بر تمام کودکان بویژه کودکان عقب افتاده مبارک
* * * * *
کاش کودک بودم تا بزرگترین شیطنت زندگی ام نقاشی روی دیوار بود، ای کاش کودک بودم تا از ته دل می خندیدم نه اینکه مجبور باشم همواره تبسمی تلخ بر لب داشته باشم ، ای کاش کودک بودم تا در اوج ناراحتی و درد با یک بوسه همه چیز را فراموش می کردم
روز کودک مبارک
درک کردن یعنی فهمیدن ، نه به آن معنی که فهمیدن را بفهمی ، به آن معنی که آن چیزی را که فهمیده ای بتوانی قبول کنی و در موقع لزوم به آن عمل کنی .
این یعنی درک واقعی از مفهوم و عمل به آن می شود باور و ایمان قلبی که در تمام حماسه های اعصار و قرون مانند و مثل آن را خوانده یا شنیده ایم .
این هفته پایان سال یا هفته اول مهر هم درک می خواهد . همین جشن عاطفه ها را می گویم که شنیده و دیده اید و رفته اید و کمک هم کرده اید .
زیبایی این کار بیشتر به این است که میشود در آن اوج ایمان و باور را دید و از آن لذت برد . بروید به جشن عاطفه ها و کمک نکنید . فقط کمی نگاه کنید . آن وقت می بینید که چقدر دلتان می خواهد کمک کنید .
اما ، نه !
دست نگهدارید . اول بروید خوب فکر هایتان را بکنید . کمک به همنوع اگر از روی اجبار و اکراه باشد به هیچ درد نمی خورد . باید این نکته در انسان نهادینه شود، که کمک به همنوع ذاتاً فرصتی است برای نزدیکتر شدن به وجه الله . همین .
حالا ، اگر می خواهی چنین چیزی در زندگی ات اتفاق بیفتد که تو را متحول کند و هم به خداوند زمین و آسمان نزدیک بشوی و هم همنوعی را خوشحال کنی برو و هر چه می توانی کمک کن . دست علی به همراهت .دن یعنی فهمیدن ، نه به آن معنی که فهمیدن را بفهمی ، به آن معنی که ...
بخشی از وصيتنامه مولوی که حاوي آخرين کلمات و پرمعناترين آنهاست، در ذیل آمده، اميد که با تأمل در آن ها بتوان درسهاي بيشتري از آن بزرگ آموخت:
« اوصيکم بتقوي الله في السر و العلانيه و بقله الطعام و قله المنام و قله الکلام و هجران المعاصي و الاثام و مواظبه الصيام و دوام القيام و ترک الشهوات علي الدوام و احتمال الحقاء من جميع الانام و ترک مجالسه الشفهاء و العوام و مصاحبه الصالحين و الکرام و ان خيرالناس من ينفع الناس و خير الکلام ما قل و دَل و الحمد لله وحده »
نفحات الانس/ ۴۶۵
شما را وصيت مي کنم به ترس از خدا در نهان و عيان و اندک خوردن و اندک خفتن و اندک گفتن و کناره گرفتن از جرم و جريت ها و مواظبت بر روزه و نماز برپا داشتن و فرو نهادن هواهاي شيطاني و خواهش هاي نفساني و شکيبايي بر درشتي مردمان و دوري گزيدن از همنشيني با احمقان و نابخردان و سنگدلان و پرداختن به همنشيني با نيکان و بزرگواران. همانا بهترين مردم کسي است که براي مردم مفيد باشد و بهترين گفتار کوتاه و گزيده است و ستايش از آن خداوند يگانه است.
مولانا جلال الدين محمدبن سلطان العلما بهاءالدين محمدبن حسين بن احمد خطيبى بکرى بلخى ، که در کتابها از او بهنامهاى مولاناى روم و مولوى و ملاى روم ياد کردهاند ، يکى از بزرگترين و تواناترين گويندگان متصوفه و از عارفان نامآور و ستارهٔ درخشنده و آفتاب فروزندهٔ آسمان ادب فارسى ، شاعر حساس صاحب انديشه و از متفکران بلامنازع عالم اسلام است.
پدرش سلطان العلما بهاءالدين محمد معروف به بهاء ولد (۵۴۳-۶۲۸ هـ) از عالمان و خطيبان بزرگ و متنفذ و از بزرگان مشايخ صوفيه در آخرهاى قرن ششم و اولهاى قرن هفتم هجرى و تربيت يافتهٔ نجم الدين کبرى بود و درنتيجهٔ نقارى که ميان او و سلطان محمد خوارزمشاه پيدا شده بود در حدود سال 160 هجرى با خاندان و گروهى از ياران خود از مشرق ايران به جانب مغرب مهاجرت کرد و از راه نيشابور و بغداد و مکه به شام و از آنجا به ارزنجان و سپس به ملاطيه و لارنده رفت و سرانجام به دعوت علاءالدين کيقباد سلجوقى (۶۱۶-۶۳۴) در قونيه اقامت گزيد و در همان شهر درگذشت.
در آغاز اين سفر طولانى پنج و شش ساله بود و گفته شده است که هنگام عبور از نيشابور همراه پدر (به صحبت شيخ فريدالدين عطار رسيده بود و شيخ کتاب اسرارنامه به وى داده) (نفحات الانس، چاپ تهران، ۱۳۳۶، ص 640.)، و نيز گفته اند که عطار دربارهٔ مولوى با پدر او چنين گفت: اين فرزند را گرامىدار، زود باشد که از نفس گرم آتش در سوختگان عالم زند (طرائق الحقائق، ج ۲، ص 410). و بعيد نيست که معتقدان و مريدان مولوى بعد از مشاهدهٔ مقامات او در دوران سالمندى چنين پيشگوئى را از زبان عطار درباره عهد خردسالى وى ساخته باشند.
بعد از وفات سلطان العلماء به سال ۶۲۸ يا ۶۳۱، فرزندش جلال الدين محمد به خواهش مريدان به جاى پدر بر مسند وعظ و تذکير و فتوى و تدريس نشست بىآنکه قدم در طريقت نهد، ليکن اندکى بعد از فوت پدر مريد و شاگردش سيد برهان الدين محقق ترمذى در طلب استاد به قونيه رسيد و چون بهاء ولد درگذشته بود به تربيت و ارشاد فرزندش جلال الدين، که در آن وقت در علوم قال به کمال بود، همت گماشت و براى آنکه در علوم شرعى و ادبى کامل شود او را به مسافرت و تحصيل در حلب و دمشق برانگيخت و او در حلب و دمشق به تحصيل در فقه حنفى پرداخت و گويا به فيض صحبت محيىالدين ابن العربى نائل گشت و پس از اين سفر که هفت سال به طول انجاميد به قونيه بازگشت و به دستور سيدبرهان الدين مدتى به رياضت ادامه داد و پس از گذشتن از بوتهٔ امتحان او، دستور تعليم و ارشاد يافت. بدين ترتيب مولوى تحصيل ظاهر و تربيت باطن را، خلاف بسيارى از مشايخ عهد، به کمال در خود جمع کرد و نسبت تعليمش به وسيله سيد برهان الدين محقق به سلطان العلما و از او به مشايخ کبراويه مىرسد. سيد برهان الدين به سال ۶۳۸ در قيصريه وفات يافت و مولوى تا سال ۶۴۲ که سال ملاقات او با شمس تبريزى است به تدريس علوم شرعى در قونيه و وعظ و تذکير اشتغال داشت.
شمس الدين محمدبنعلى بن ملک داد تبريزى که ديدارش مولوى را بىکبار دگرگونه کرد از مشايخ آن روزگار و از تربيت يافتگان شيخ رکن الدين سجاسى و بابا کمال جندى و ابوبکر سَلَّه باف تبريزى بود. دربارهٔ اين ملاقات و کيفيت آن شرحى مستوفى در کتابهاى ترجمه آمده است که گاه افسانه آميز به نظر مىرسد. مولوى با يافتن شمس پشت به مقامات دنيوى کرد و دست ارادت از دامان ارشاد شمس برنداشت و در ملازمت و صحبت او بود تا آنکه شمس در سال ۶۴۵ هـ . به دست عده اى از شاگردان متعصب مولانا، که گويا فرزندش علاءالدين نيز در ميان آنان بود، کشته شد. در اين هنگام مولوى که چهل و يک ساله بود چندگاهى با تشويش و اضطراب در انتظار شمس به سر برد و عاقبت به تصور آنکه او را در شام خواهد يافت به دمشق سفر کرد و مدتى در آنجا به جستجو گذرانيد و بعد از نوميدى تمام به قونيه بازگشت، در حالىکه اين واقعه اثرى فراموش ناشدنى در او و آثارش باقى نهاد. پس از شمس تا ده سال ديگر صلاح الدين فريدون قونوى معروف به زرکوب ارادت مولانا را به خود جلب کرد و چون شيخ صلاح الدين در محرم سال ۶۵۷ درگذشت عنايت مولانا نصيب حسام الدين حسن بن محمدمعروف به چلبى حسام الدين (م ۶۸۳) گرديد. وى بعد از مولوى به جانشينى و خلافت او نايل گشت و همو است که مولوى را به نظم مثنوى تحريض کرد و تا آخر در اين راه با او هم قدمى نمود.
زندگانى واقعى مولانا به عنوان يک شاعر شيفته بعد از سال ۶۴۲ و انقلاب حال او آغاز شد و از آن پس از برکت انفاس شمس الدين عارفى وارسته و اصلى کامل شد و زندگى خود را وقف ارشاد و تربيت عدهاى از سالکان در خانقاه خود کرد و دستهٔ جديدى از متصوفه را که به مولويه مشهور هستند به وجود آورد. اين سلسله بعد از مولوى تا چند قرن در آسياى صغير و ايران و سرزمينهاى ديگر پراکنده بودند (رش: طرائقالحقائق، ج ۲، ص 410-۱۴۱). در طول اقامت و زندگانى مولانا در قونيه گروهى از پادشاهان و اميران و عالمان و وزيران با او معاصر يا معاشر بودند و نسبت به خداوندگار با حرمت بسيار رفتار مىکردند. مهمتر از همه معين الدين پروانه (مقتول به سال ۶۷۵ هـ) بود که غالباً براى استماع مجلس هاى مولانا به مدرسه او مىرفت و به همين سبب هم قسمتى از فيه مافيه خطاب به همين معين الدين است. از ميان عارفان و شاعران و نويسندگان مشهور که در قونيه با مولانا همزمان بودند صدرالدين قونوى و عراقى و نجم الدين دايه و قانعى طوسى و علامه قطب الدين محمودبن مسعود شيرازى و قاضى سراج الدين اُرْموى را مىتوان نام برد.
ولادت و مرگ مولوى
جلال الدين محمد فرزند بهاءالدين ولد که در ششم ربيع الاول سال ۶۰۴ هجرى در بلخ ولادت يافته بود.
وفات مولانا جلال الدين در پنجم جمادىالآخر سال ۶۷۲ اتفاق افتاد. مرگ وى در قونيه به صورت واقعه اى سخت تلقى شد، چندانکه تا چهل روز مردم سوگ داشتند. جنازهٔ او را در قونيه نزديک تربت پدرش بهاءالدين ولد به خاک سپردند و اکنون به قبةالخضراء معروف است. با آنکه مولوى بر مذهب اهل سنت بود، در عين اعتقاد و ديندارى کامل مردى آزادمنش بود و به اهل ديگر دين ها و مذهب ها به ديدهٔ احترام و بىطرفي، چنانکه شايستهٔ مردان کاملى چون او است، مىنگريست.
آثار مولوى
مهمترين اثر منظوم مولوى مثنوى شريف است در شش دفتر به بحر رمل مسدس مقصور يا محذوف که در حدود 62000 بيت دارد. در اين منظومهٔ طولانى که آن را به حق بايد يکى از بهترين زادگان انديشهٔ بشرى دانست، مولوى مسائل مهم عرفانى و دينى و اخلاقى را مطرح کرده و هنگام توضيح به ايراد آيه ها و حديث ها و يا تعريض بدان ها مبادرت جسته است. از مثنوى تاکنون اختصارهاى متعدد فراهم آمده و بر آن شرحهاى گوناگون نوشته شده است. از جمله ترجمه هاى مهم، ترجمه اى است از رينولد نيکلسون، به انگليسي، همراه با شرحى از آن که به انضمام طبع نفيسى از متن مثنوى انتشار يافت (1925-1940 م).
دومين اثر بزرگ مولوى ديوان کبير مشهور به ديوان غزليات شمس تبريزى است، زيرا مولوى به جاى نام يا تخلص خود در پايان غالب غزل هاى خود نام مرادش شمس الدين تبريزى را آورده است. چاپ منقح و مستند اين ديوان به تصحيح فاضلانهٔ مرحوم مغفور استاد بديع الزمان فروزان فر از سال ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۵ شمسى انجام گرفت و شمارهٔ بيت هاى آن غير از رباعيات به 63630 رسيده است. غزل هاى مولوى مملو است از حقيقت هاى عالى عرفانى و درياهاى جوشانى است از عواطف حاد و انديشه هاى بلند شاعر.
سومين اثر منظوم مولوى رباعيات او است که در چاپ مرحوم استاد فروزان فر عدد آنها به ۱۹۸۳ رباعى (3966 بیت) رسيده است. از مولوى اثرهائى به نثر باقىمانده که در خور اهميت بسيار است و آن شامل مجموعهٔ مکاتيب و مجالس او و کتاب فيه مافيه است.
شيوه و کلام مولوى
کلام مولوى ساده و دور از هرگونه آرايش و پيرايش است. اين کلام سادهٔ فصيح منسجم گاه در نهايت علو و استحکام و جزالت و همه جا مقرون به صراحت و روشنى و دور از ابهام است. مولوى در استفاده از تمثيل ها و قصه هاى متداول مهارت خاص دارد. وسعت اطلاع او نه تنها در دانشهاى گوناگون شرعي، بلکه در همهٔ مسائل ادبى و مشکلهاى عرفانى و فرهنگ عمومى اسلامى حيرتانگيز است. کلام گيرندهٔ وى که دنبالهٔ سخنان شاعران خراسان و در اساس تحت تأثير آنان است، شيرينى و زيبائى و جلائى خاص دارد و در درجهاى از دل چسبى و دل انگيز است که عارف و عامى و پير و جوان را با هر عقيدت و نظرى که باشند به خود مشغول مىسازد.
دیروز میگفتم :
مشقهایم را خط بزن … مرا مزن
روی تخته خط بکش … گوشم را مکش
مهر را در دلم جاری بکن … جریمه مکن
هر چه تکلیف میخواهی بگیر … امتحان سخت مگیر
اما کنون ..
مرا بزن … گوشم را بکش .. جریمه بکن .. امتحان سخت بگیر
مرا یک لحظه به دوران خوب مدرسه باز گردان
و ماندگار شدن برای یک عمر؛
سلام بر معلمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار ...
معلم عزیزم روزت مبارک که جهانی از نورت مبارک گشته است.
۱۰۰۰ گل سرخ تقدیم به معلم عزیزم که به من درس صبر و وفاداری آموخت . و مرا در سرزمین دانش بارور ساخت . روزت مبارک . . .
————————————————————————
اس ام اس تبریک روز معلم,اس ام اس روز معلم,پیامک تبریک روز معلم,پیام تبریک برای روز معلم,متن برای تبریم روز معلم,موبفا,sms تبریک روز معلم
————————————————————————
سلامی برگرفته از آیه شریفه ی (سلام من قول رحیم) نثارتان باد این مناسبت را غنیمت شمرده روزتان را تبریک عرض مینمایم . . .
————————————————————————
اس ام اس تبریک روز معلم,اس ام اس روز معلم,پیامک تبریک روز معلم,پیام تبریک برای روز معلم,متن برای تبریم روز معلم,موبفا,sms تبریک روز معلم
————————————————————————
معلم را بخش کردم اولش محبت آخرش محبت .
خدا تو را می خواست و انتخاب حق خدا بود . دانای عشق روزت مبارک . . .
————————————————————————
اس ام اس تبریک روز معلم,اس ام اس روز معلم,پیامک تبریک روز معلم,پیام تبریک برای روز معلم,متن برای تبریم روز معلم,موبفا,sms تبریک روز معلم
————————————————————————
همه قبیله من عالمان دین بودند مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
روزت مبارک معلم عزیز . . .
مادر ، تک واژه ایست زیبا
مادر ، عین زیباییست و البته که زیباتر از زیبایی چیزی نیست
قلب بزرگ خدا در سینهی مادران میتپد
مادر ، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا
آنگاه که مادر، گهواره را تکان میدهد
::
::
دنیای کودکی ام سرشار از طنین دل انگیز توست
تمام خاطرات کودکی ام را خط به خط با نام تو نوشته امو همیشه تورا می ستایم.
::
::
مادر! در ستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود
و گلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت.
روزت مبارک
::
::
هنوز هم در پی گذشت سالها تن خسته من
گرمی نوازش تورا می خواهد.
دوستت دارم مادر
۲-سید علی موسوی فر نفر اول رشته حفظ کلاس ششم
۳-امین اکبری نفر اول رشته نهج البلاغه کلاس ششم
۴- علیرضا ساجدی نفر اول رشته نهجالبلاغه کلاس چهارم
۵-مهدی ایزدی نفر اول رشته قرائت کلاس چهارم
۶-احمد رضا قاسمی نفر دوم رشته حفظ کلاس پنجم
۷-سجاد فیروزی نفر سوم رشته قرائت کلاس ششم
۸-مهدی ایزدی نفر دوم رشته احکام کلاس چهارم
۹-حمیدرضا زائری نفر دوم رشته حفظ کلاس چهارم
۱۰-ابوالفضل قاسمی نفر دوم رشته حفظ کلاس سوم
۱۱-مصطفی مجرد نفر دوم رشته احکام کلاس ششم
۱۲-مهدی حاجی پور فرد نفر دوم رشته احکام کلاس پنجم